تدبیر مجنون
مذهبی
دو شنبه 5 فروردين 1392برچسب:, :: 22:2 :: نويسنده : هوا خوبه
در مقام انتظار باید به هر دو وجهِ این مقام توجّه داشت و روى آن تأمّل و تدبّر کرد. یکى ایمان به ولایت الهی از طریق امام عصر علیه السلام و آثار آن ایمان و دیگری شناخت ظلمات آخرالزّمان یعنی شناخت ریشهی اصلی انحرافی که منجر به عدم حاکمیت امام معصوم شده است. همین امروز اگر کسى در مقام اُنس با امام زمانش نباشد، در بى اُنسى با حقایق بهسر مى برد، چون در حال حاضر و در شرایط هبوط هیچ چیزِ دیگری برای انسان ارزشِ مأنوسشدن با خود را ندارد. اُنس با انسانِ کامل بهکلّی انسان را از کوتهبینی آزاد میکند و با دیگر اُنس ها قابل مقایسه نیست، بهخصوص که اُنس با امام - که قلب عالم هستی است- اُنسی شهودى و حضورى است، اُنسى است که تمام وجود انسان را تحت تأثیر خود قرار میدهد. امام خودشان در شور تامِّ بندگى اند و انسانها را به شور و شیدایى با خدا مى کشانند. زیرا ما همه در ذات خود بندهی خداییم و فقط شور بندگى برای ما شور حقیقى خواهد بود. وقتی فهمیدیم امام بندهی محض خداوند است میفهمیم شور امام شور محض بندگى است و هرکس به اندازه اى که از امام، یعنى از عین بندگى فاصله دارد، به همان اندازه از خودِ حقیقىِ خود فاصله دارد و به همان اندازه ناخود است و اُنس با چنین خودی، اُنس با بیگانه ی به ظاهر آشناست و هرگز شورآفرین و راضیکننده نیست. رسیدن به شور بندگى و اُنس شهودى و حضورى با امام یک راه دارد، فقط کافى است بتوانیم به امام نظر کنیم تا آمادهی تجلّیات نوری حضرت شویم. امید و اطمینان و یقین به اینکه اگر ما ارادتمندانه به امام نظر کنیم امام به ما نظر میکنند، چارهی کار است.
حضرت صادق علیه السلام در رابطه با برکات یقین میفرمایند: «الْیَقِینُ یُوصِلُ الْعَبْدَ إِلَى کُلِّ حَالٍ سَنِیٍّ وَ مَقَامٍ عَجِیبٍ کَذَلِکَ أَخْبَرَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ عِظَمِ شَأْنِ الْیَقِینِ حِینَ ذُکِرَ عِنْدَهُ أَنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ کَانَ یَمْشِی عَلَى الْمَاءِ فَقَالَ لَوْ زَادَ یَقِینُهُ لَمَشَى فِی الْهَوَاءِ یَدُلُّ بِهَذَا أَنَّ الْأَنْبِیَاءَ مَعَ جَلَالَةِ مَحَلِّهِمْ مِنَ اللَّهِ کَانَتْ تَتَفَاضَلُ عَلَى حَقِیقَةِ الْیَقِینِ لَا غَیْرُ وَ لَا نِهَایَةَ بِزِیَادَةِ الْیَقِینِ عَلَى الْأَبَدِ وَ الْمُؤْمِنُونَ أَیْضاً مُتَفَاوِتُونَ فِی قُوَّةِ الْیَقِینِ وَ ضَعْفِهِ فَمَنْ قَوِیَ مِنْهُمْ یَقِینُهُ فَعَلَامَتُهُ التَّبَرِّی مِنَ الْحَوْلِ وَ الْقُوَّةِ إِلَّا بِاللَّهِ وَ الِاسْتِقَامَةُ عَلَى أَمْرِ اللَّهِ وَ عِبَادَتُهُ ظَاهِراً وَ بَاطِناً قَدِ اسْتَوَتْ عِنْدَهُ حَالَةُ الْعَدَمِ وَ الْوُجُودِ وَ الزِّیَادَةِ وَ النُّقْصَانِ وَ الْمَدْحِ وَ الذَّمِّ وَ الْعِزِّ وَ الذُّلِّ لِأَنَّهُ یَرَى کُلَّهَا مِنْ عَیْنٍ وَاحِدَةٍ وَ مَنْ ضَعُفَ یَقِینُهُ تَعَلَّقَ بِالْأَسْبَابِ وَ رَخَّصَ لِنَفْسِهِ بِذَلِکَ وَ اتَّبَعَ الْعَادَاتِ وَ أَقَاوِیلَ النَّاسِ بِغَیْرِ حَقِیقَةٍ وَ سَعَى فِی أُمُورِ الدُّنْیَا وَ جَمْعِهَا وَ إِمْسَاکِهَا» (27)
یقین گوهر گرانبهائى است که انسان را به مراتب بلند و مقامات رفیع و شگفتآور میرساند و این گفتار رسولخدا صلی الله علیه و آله است که از عظمت و ارزش یقین خبر داد هنگامى که نام عیسىبنمریم علیه السلام برده شد و گفته شد که آن حضرت بر روى آب راه می رفت.
فرمودند: اگر یقین عیسىبنمریم بیشتر بود میتوانست در هوا حرکت کند. از این بیانِ رسولخدا علیه السلام استفاده مى شود که ملاک و میزان برترى انبیاء بر یکدیگر تفاوت مراتب و درجات یقین آنها است و مراتب ازدیاد یقین حد و نهایتى ندارد و مراتب مؤمنان هم با ضعف و شدّت یقین متفاوتند و علامت و نشانهی قوّت یقین در مؤمن این است که از هر قدرت و نیروئى بهجز قدرت خدا منقطع باشد و در اجرای امر و فرمان خدا محکم و استوار بوده و در همهحال در نهان و آشکار در درون و برون متوجّهی خدا و عبادت او باشد و حالات گوناگون، بود و نبود، زیادى و کمى ثروت، مدح و نکوهش، عزت و ذلت در نظرش یکسان باشد.
چون مؤمن تمام اینها را با یک چشم میبیند. ولى آنکس که یقین او ضعیف باشد دلش متوجّهی اسباب و عوامل ظاهرى است و خود را در برابر آنها کوچک میکند و دنبال عادتها و مقیّد به آنها است و تحت تأثیر مدح و ثنا و نکوهش بى پایه و اساس مردم قرار میگیرد و جدیّت و کوشش خود را در کارهاى دنیا و بهدست آوردن و اندوختن آن صرف میکند.
ابتدا باید فهمید مقام واسطهی فیض، یک حقیقت محض و یک شعور بیکرانهای است که دارای تجلیات نوری است و برخی به آن نزدیک و برخی از آن دورند. معیار قرب به انوار آن حضرت، شرکت در انتظار آگاهانه نسبت به حاکمیت امام معصوم در عالم است و اینکه در این انتظار باید جان خود را بدون هیچ ابزار و واسطهای بهمیان آورد و با نوری مرتبط شد که تعریفپذیر نیست ولی این نور، پدیدآورندهی هر شور و شعورِ صحیحی است که انسان بدان نیاز دارد.
اگر امام به کسی نظر کنند او را در شور بندگی وارد مى نمایند. راه ورود به این شور بسته نیست و نباید مأیوس بود که برای سایر انسانها چنین حالی ممکن نیست، چون امام زمان علیه السلام از جنس ملائکه نیستند، انسانى هستند که ولىّاللّه شدهاند و سایر انسانها را نیز به چنین احوالاتی دعوت میکنند. کافى است ما ذغالِ وجود خود را با همّت و نظر، در کنار آتش افروختهی وجود امام علیه السلام قرار دهیم تا به واسطهی نور مبارک آن حضرت افروخته شود.
بههمین جهت حرکت انسان بهسوی تعالی، حرکتى است منطقى و جهت دار و پرفایده، و جداشدن از سیرِ بهسوی انسان کامل برابر است با بیراهه رفتن و گمشدن از مسیر انسانی. بر این اساس در دعای خود اظهار میدارید: «اَللَّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَکَ، فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دینى» خدایا منظر و توجّه مرا متوجّه حجّت خودت بگردان تا به مقام او معرفت پیدا کنم که اگر او را نشناسم در دین و روش خود گمراه خواهم شد.
معنی ولایت فقیه عرض شد در مقام انتظار دو وجه باید مدّنظر باشد یکی ایمان به ولایت الهی از طریق امام عصر علیه السلام و بهرهمندشدن از برکات نظر مبارک آن حضرت بر فرد و جامعه، و دیگر شناخت ظلمات آخرالزّمان و شناخت ریشهی اصلی ناکامیهایی که در اثر عدم حاکمیت امام معصوم در هر جامعهای ظهور میکند.
اگر جامعهای گرفتار انواع انحرافها و شهوتپرستىها و مُدپرستىها شد، اگر تبلیغات و حیلههای معاویه مؤثر افتاد، اگر اسیر تبلیغات فرهنگ مدرنیته شدیم، همه بهجهت آن بود که معنى حاکمیت امام معصوم را نفهمیدیم. بشر نفهمید باید چشمش بهکجا باشد و عملاً چشمش را به هر اندیشهی آلوده انداخت و با چشم آلوده نتوانست متوجّهی نوری شود که خداوند برای او گذارده بود. این یک حقیقت است که:
یعنى نظرت را از حاکمیّت هاى ناپاک برگردان تا بتوانى به آن آینهی پاک نظر بیندازى و آنچه را واقعاً خواستنى است بخواهى. پس باید آنچه خواستنى نیست نخواهی.
اگر کسى معناى حاکمیت امام زمان علیه السلام را فهمید، جایگاه حکومت دینى را - بهعنوان شرایط گذار از فرهنگ مدرنیته به حاکمیت حضرت بقیةاللهالأعظم علیه السلام - مى فهمد و براى لحظهلحظهی حکومت اسلامى جان و براى حفظ حاکمیّت ولایت فقیه سر مى دهد.
کسیکه معنى حکومت امام معصوم را فهمید متوجّه مى شود جایگاه تاریخی ولىّ فقیه کجاست و چرا ولی فقیه با تمام وجود پرچم تبعیت از امامزمان علیه السلام را بهدوش میکشد و سعی میکند نظام اسلامی را از حاکمیت حکم خدا توسط انسان غیرمعصوم فراتر ببرد، زیرا جهان، امکان بهرهمندشدن از حاکمیت امام معصوم را در ذات خود دارد. (28)
تا زمانیکه انسانها متوجّهی شرایطی نگردند که دارای امکاناتی نامتناهی برای کمال انسان است معنی فرهنگ مهدویت را نفهمیدهاند و از متعلَّق طلب خود در فرهنگ انتظار آگاهی کاملی پیدا نکردهاند تا معنای حقیقی و نهایی بلوغ جهان را دریابند. شرایطی که باید یا در فرهنگ انتظار نظرت به آن باشد و یا در آن قرار داشته باشی وگرنه در بیرون تاریخ بهسر میبری.
آنها سیاه بختىِ انسانهای شیفتهی تجدّدزدگی را مى بینند و منفعل تبلیغات فرهنگى آنها نمى شوند. چون حقّ را مى شناسند و حکومت حقّ را مى فهمند، همچنانکه میفهمند انسان تا کجا باید صعود کند، و نیز معنی حکومتى که انسان را به مقصد نهایى اش مى رساند دریافتهاند. این انسان در هر حال - چه در غیبت و چه در ظهور- زیر سایهی ولایت امام معصوم زندگى مى کند و هماکنون در شیدایىِ آن حاکمیت بهسر مى برد و به کمتر از آن قانع نمى شود. بنابراین هر جستجو و طلبی که مانع شود تا جویندگان، راهی به ژرفای عالم بقیةالله بگشایند، عامل بیثمری انسانها است.
جستجوهایی که مقصد نهایی آن، نظر بهعالم بقیةالله نیست، عامل نقصان روح آدمی است و تلاشهای انسانی را بهنوعی سرگردانی تبدیل میکند. اینعالم بقیةالله است که باید در را بگشاید و افق را روشن نماید. چیزیکه حضرت روحالله رضواناللهتعالیعلیه متوجّه شد و در نتیجه با اقدام او افق تاریخ گشوده گشت.
هر نگاهی که به افق نورانی تاریخ معطوف نباشد یک افسانه و وَهم بزرگ است و نه یک تمدن بزرگ، و در کنار خود وَهمهای کوچکتری را میسازد. نظر به عالم بقیةالله دقیقاً ابعاد ژرف روح انسان را به شکوفایی دعوت میکند و به ما کمک میکند تا حقّ را آنطور که در عالم جریان دارد مشاهده و ادراک کنیم و از جلوات نور پروردگار از پنجرهی وجود مبارک حضرت ولیّعصر علیه السلام تغذیه نماییم. آیا چنین انتظاری بصیرت نیست؟
پی نوشت ها: منبع: سایت حرف آخر نظرات شما عزیزان:
درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
||
![]() |